روابط ایران و آلمان تاریخی است/ لزوم ارتباط بخش فرهنگ و اقتصاد

روابط ایران و آلمان تاریخی است/ لزوم ارتباط بخش فرهنگ و اقتصاد

خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: حجت‌الاسلام مهدی ایمانی پور رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آلمان، بیش از سه سال است که این مسئولیت را به‌عهده دارد.

خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: حجت‌الاسلام مهدی ایمانی پور رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آلمان، بیش از سه سال است که این مسئولیت را به‌عهده دارد. وی که تجربه‌های مختلفی در حوزه بین‌الملل در کارنامه خود دارد، پیش از این مدیرکل اروپا و آمریکای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، قائم مقام مجمع جهانی اهل بیت‌(ع)، معاون بین‌الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزن فرهنگی ایران در روسیه بوده است. علاوهبراین، او از کارشناسان تنظیم اسناد راهبردی در حوزه بین‌الملل است. با او درباره روابط فرهنگی ایران و اروپا و فعالیت‌های رایزنی ج.ا. ایران در آلمان گفت‌وگو کردیم که در ادامه از نظر می گذرد:

*جایگاه آلمان را در پازل روابط جمهوری اسلامی ایران با اروپا چگونه تعریف می‌کنید؟

کشور آلمان از دیرباز به‌عنوان زادگاه اندیشه در اروپا مطرح بوده است. آلمان به‌صورت نانوشته وظیفه تولید علم در حوزه علوم انسانی در غرب را برعهده داشته و دارد. بخشی از بزرگترین تحولات سیاسی را شخصیت‌های آلمانی نظیر مارکس رقم زده‌اند. همچنین بخش عمده‌ای از تحولات دنیای مسیحیت توسط شخصیت‌های مذهبی این کشور صورت پذیرفته است که ایجاد مکتب پروتستان توسط لوتر نمونه بارز آن است. علاوه بر این‌ها نقش شخصیت‌هایی نظیر کانت، هگل، نیچه، گوته، شیلر و... را در تحولات فکری و فرهنگی اروپا نباید نادیده گرفت.

در حال‌حاضر نیز قدرت نفوذ آلمان به‌واسطه قدرت اقتصادی، در حوزه‌های سیاسی و فرهنگی نیز افزایش یافته است. تا جائی‌که  اگر کار خوبی در حوزه‌های آکادمیک آلمان صورت پذیرد، قدرت نشر و توسعه در منطقه اروپا خصوصاً حوزه شنگن را دارد. همچنین در تعریف نقش اسلام و مسلمانان و شکل‌دهی به اسلام اروپایی نیز آلمان نقش انکارناپذیری دارد.

*ارزیابی شما از روابط فرهنگی ایران و آلمان و دورنمای آن چیست؟

کشور ایران به‌دلیل موقعیت حساس و استراتژیک و همچنین دارا بودن پتانسیل‌های گوناگون اقتصادی از جایگاه مهمی برای جامعه و سیاست آلمان برخوردار است. از سوی دیگر مردم و دولت ج. ا. ایران نیز به‌دلیل عدم سابقه استعماری کشور آلمان و حضور جمع قابل توجهی از مهاجرین ایرانی در این کشور و سابقه دیرینه روابط دوستانه، همواره نگاه مثبتی به روابط با آلمان داشته اند. سوابق طولانی ایران‌شناسی در آلمان، آموزش زبان آلمانی در ایران و وجود موسسات فرهنگی دو کشور و فعالیت‌های مستمرآنها گوشه‌ای از علایق فرهنگی دو کشور را نمایان می‏سازد.

در سال‌های اخیر با توجه به سردی روابط سیاسی دو کشور، از حجم فعالیت‌های رسمی کاسته شده بود و در کنار آن، هجمه‌های رسانه ای برای سیاه‌نمایی و ایران هراسی به این موضوع دامن می‌زد. اما به نظر می‌رسد با بهبود روابط سیاسی، در حال گذر از این مرحله و توسعه روابط فرهنگی رسمی هستیم. سفر اخیر مقامات آلمانی به ایران و اظهار تمایل به برگزاری نمایشگاه‌های هنری و همکاری‌های فرهنگی- علمی، گواه این مدعاست. علاوه‌براین موافقت‌نامه فرهنگی دو کشور که مدت‌ها مسکوت مانده بود، چند وقتی است به جریان افتاده است و اکنون طرف ایرانی بررسی متن پیشنهادی دولت آلمان را به‌پایان رسانده و به‌زودی اصلاحات پیشنهادی را برای نهایی شدن به آلمان اعلام خواهد کرد.

*وضعیت مسلمانان در آلمان، خصوصاً با ورود مهاجرین مسلمان به این کشور، شاهد چه تحولاتی بوده است؟

جامعه مسلمان آلمان مرتبه نخست را به‌لحاظ جمعیت و تعداد مراکز در اتحادیه اروپا داراست، در حالی‌که  پیش از این بیشترین تعداد مسلمانان در اروپا به فرانسه تعلق داشت. البته در کنار این افزایش کمی، مسلمانان و مراکز اسلامی از افزایش احساسات اسلام ستیزانه در جامعه آلمان، که توسط راست‌گرایان افراطی نیز دامن زده می‌شود، رنج می‌برند.

گسترش مهاجرت مسلمانان به کشور آلمان خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم و رشد قابل توجه آنها در اثر زاد و ولد در سال‌های اخیر موجب شد دولت فدرال آلمان تلاش گسترده‌ای برای جذب و هضم  این جامعه در جامعه میزبان داشته باشد و باید اذعان کرد به‌جز موارد اندکی، در این کار موفق بوده است. درکنار این واقعیت، نباید فراموش کرد علیرغم حضور پنج‌درصدی مسلمانان در جامعه آلمان، هنوز در بسیاری از ایالت‌ها، مسلمانان فاقد رسمیت و برخورداری از حقوق ادیان رسمی هستند.

نکته مهم دیگر، چهره اسلام بومی در آلمان است. با عنایت به غلبه ترک‌تبارهای مسلمان در آلمان، جوامع اسلامی و گروه‌های تاثیرگذار مسلمان را غالباً ترک‌ها تشکیل می‌دهند. در واقع اسلام متاثر از «فرهنگ ترکی»،  با گستره 63 درصدی، نهادها و سازمان‌های اسلامی را تحت تسلط خود قرار داده است.

پس از مهاجرت‌های اخیر در سال 2015، طبق نتایج تحقیقاتی که بنیاد «کنراد آدناور» انجام داده است، رشد 25 درصدی مسلمانان که عمدتاً از کشورهای عربی مهاجرت نموده‌اند، شرایط را به‌نفع اسلام متاثر از «فرهنگ عربی» تغییر داده است. البته در کوتاه مدت، تاثیر قابل توجهی در جامعه آلمان نخواهد داشت. زیرا برای تربیت نسلی که خود را بومی تلقی کند و بتواند زیرساخت‌های لازم را برای حضور تاثیرگذار فراهم نماید، زمان زیادی لازم است.

*مهمترین دستاورد رایزنی فرهنگی ج. ا. ایران در سه سال اخیر چه بوده است؟

من و همکارانم دو ماموریت اصلی را مورد توجه قرار دادیم. یکی شناسایی و دیگر شناساندن. اول شناخت درست از کشور میزبان که درواقع پیش فرض و زمینه ساز ورود به ماموریت دوم بود و دوم معرفی شایسته و جامع ایران. اما ماموریت دوم ما دو وجه بارز داشت.  وجه اول، معرفی ایران و ایرانیان، وجه دوم معرفی اسلام و مسلمانان. استراتژی ما برای تحقق این ماموریت، پیاده‌سازی مدلی از فعالیت‌های فرهنگی بود که مبتنی بر ایجاد و حمایت از نهادهای بومی است.

اعتقاد دارم اگر این دو ماموریت به‌درستی انجام پذیرد، زمینه توسعه روابط فرهنگی هم در ابعاد مردمی و هم در ابعاد دولتی به شکلی اصولی مهیا می‌شود. در کشور آلمان  خوشبختانه زمینه هر دو کار فراهم بود. البته من در شرایطی به آلمان اعزام شدم که روابط رسمی فرهنگی متاثر از روابط سیاسی، سردتر از معمول بود.

در این ایام تلاش شد معرفی ایران و کارفرهنگی با ایرانیان از مسیرهای مختلفی توسعه داده شود. در گام اول با توجه به اینکه دانشگاه‌های آلمان در صدد ادغام برخی رشته‌های کم مخاطب و بدون صرفه اقتصادی بودند، می بایست فکری برای رشته‏های ایران شناسی و آموزش زبان فارسی می‌کردیم. این کار در قالب دیدار و گفتگوی حضوری با روسای دانشگاه‌های و کرسی‌های ایران‌شناسی در شهرهای مختلف آغاز شد. در برخی موارد موفق به توجیه مسئولین دانشگاه و در برخی موارد ناگزیر از حمایت مالی برای حفظ کرسی‌ها شدیم.

*با توجه به محدویت های مالی رایزنی فرهنگی آیا امکان ادامه و توسعه حمایت های مالی برای حفظ کرسی ها را خوهید داشت؟

شیوه رایج در حمایت از کرسی های آموزش زبان توسط سایر کشورها که قابل الگوبرداری است، اتصال بخش های فرهنگی به بخش‏های اقتصادی خصوصی و یا دولتی آن کشورها است. می بایست از تجار و شرکت های معتبر خواسته شود در چارچوب فعالیت‌های اقتصادی، حمایت از این آموزش‌ها را در دستور کار خود قرار دهند. متاسفانه به دلیل کاهش سطح روابط اقتصادی و نبود تعریف لازم بین بخش‌های اقتصادی و فرهنگی در کشورمان، امکان عملی کردن این مهم فراهم نبود. گمان می‌کنم با فضای جدید امکان این امر میسر گردد؛ منوط به اینکه بتوانیم ارتباط تعریف شده‌ای بین بخش‌های اقتصادی و نهادهای فرهنگی مسئول در داخل کشور در سطوح بالا فراهم سازیم.

 *چه اقدامات دیگری برای گسترش زبان و ادبیات فارسی انجام شده است؟

آغاز آموزش زبان فارسی در مدارسی که فارسی زبان دارند، همفکری با  ایران شناسان برای ایجاد «انجمن ایران شناسان آلمان»، طراحی المپیاد فارسی، انتشار لغت نامه علوم انسانی آلمانی – فارسی، تجلیل از ایران شناسان و اساتید فارسی آموز برتر (با اهدای لوح حافظ و تور ایرانگردی)، اعزام گروه‏های دانش افزایی به ایران، طراحی کتاب های مناسب برای آموزش زبان فارسی با همکاری بنیاد سعدی شیرازی، همکاری با نهادهای غیردولتی ایرانی برای بسط آموزش زبان فارسی، حمایت از کلاس های آموزش فارسی برای نسل دوم و سوم ایرانیان مقیم آلمان در مدارس ایرانی  و مذاکره با برخی از دانشگاه های ایران برای اعزام گروه های دانشجویی علاقمند به فراگیری زبان و ادبیات فارسی، بخشی از فعالیتهای انجام گرفته در این حوزه است

*در ارتباط با معرفی ایران چه اقداماتی صورت پذیرفته است؟

برگزاری نشست‌های علمی درخصوص ایران با همکاری مراکز دانشگاهی، حضور در نمایشگاه‌های معتبر نظیر نمایشگاه کتاب و اعزام هیئت‌های علمی دانشگاهی، انتشار کتاب جاذبه‌های گردشگری، حمایت از برگزاری نمایشگاه‌های هنرمندان ایرانی، نمایشگاه گردشگری، نمایشگاه صنایع دستی، برگزاری جشنواره های هنری اعم از موسیقی، تصویرگری، فیلم و عکس، حضور در جشنواره صلح و نمایشگاه‌های استانی بخشی از کارهایی بود که برای معرفی ایران و گرم کردن کانون ایرانیان مقیم، مستقل یا با همکاری نهادهای بومی به ‌انجام رسیده است.

یکی از جنبه‌های معرفی ایران که هم در مراکز علمی و هم رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، معرفی ایران امروز و گفتمان انقلاب اسلامی است. این مهم در چارچوب نشست‌های علمی و نیز حوزه ی سایبری، با عنایت خاصی برنامه‌ریزی و اجرایی شد. به‌عنوان نمونه، نامه‌های مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپا که به صورت حساب شده‌ای از سوی جراید و رسانه ها سانسور می‌شد از طرق مختلفی به دانشجویان و جوانان آلمانی عرضه گردید.

*برای معرفی تولیدات فکری جدید کشورمان چه اقدامی صورت انجام داده اید؟

علاوه بر موارد پیش گفته، ازجمله اقداماتی که برای معرفی تولیدات فکری جدید کشورمان درحوزه علوم انسانی انجام می‌شود، انتشار منظم فصلنامه علمی و پژوهشی بنام «اشپکتروم ایران» است که 27 سال سابقه دارد. براساس برنامه‌ریزی انجام شده در دوره اخیر، این فصلنامه به‌صورت موضوعی تهیه می‌شود و توسط یک ناشر آلمانی توزیع می‌گردد. سال گذشته این نشریه موفق به اخذ رتبه علمی و پژوهشی از وزارت علوم شد و با ترمیم سردبیری؛ هیئت علمی و تحریریه خود به جذب مقالات معتبر از اساتید صاحب‌نام و در حوزه‌های مورد توجه متفکران آلمانی اقدام نمود و عرصه مهمی را برای معرفی ایران و ایرانیان توسعه داد.

*در زمینه معرفی اسلام و مسلمانان که به‌عنوان یکی از مهمترین ماموریت‌ها از آن یاد کردید، چه فعالیت‌هایی انجام شده است؟

تفکیک میان معرفی اسلام و ایران کار دشواری است. چون عملاً معرفی ایران به معرفی اسلام یا بالعکس منجر می شود. آنچه در این بین اهمیت دارد معرفی قرائت رایج از مکتب اهل بیت (ع) درجمهوری اسلامی ایران است.

معرفی اسلام خردگرا و معتدل هم‌ مطالبه ما  بود و هم مطلوب مسئولین آلمانی. لذا تلاش شد در چارچوب «بنیاد مطالعات اسلامی آلمان» این مهم ساماندهی شود. با همکاری تنی چند از اساتید دانشگاه‌های آلمان کار ساماندهی مطالعات اسلامی را آغاز کردیم. تربیت نیروی انسانی کارآمد و تهیه متون لازم برای آموزش در اولویت بود. همان‌طور که قبلاً هم تلویحاً عرض کردم یکی از یافته‏ها این بود که در جامعه آلمان برای هویت دادن به هر چیز باید مسیر مراکز علمی طی شود. در این کشور هر جریانی که سخنگویان کاردان با جایگاه اجتماعی و علمی مناسب داشته باشد، می‌تواند جای خود را در جامعه بازکند. لذا صدراعظم آلمان وقتی می‏خواهد اسلام را به‌عنوان واقعیتی انکارناپذیر در آلمان مطرح نماید به دو چیز اشاره می‏کند: اول وجود کرسی‌های الهیات اسلامی در دانشگاه‌ها و دوم وجود مراکز و اتحادیه‌های اسلامی. در کنار این مسئله، تبلیغات گسترده و سیاه‌نمایی مستمر رسانه‌ها و ایجاد هراس از اسلام، ضرورت فراهم نمودن متون لازم و حضور در فضاهای مجازی برای پاسخگویی به شبهات را دو چندان می‌کرد.

*بنیاد مطالعات اسلامی چه فعالیت‌هایی را دنبال می‌کند؟

 با در نظر داشتن مواردی که مطرح شد، بنیاد چند اقدام عاجل را برنامه‌ریزی نموده و در دست انجام دارد که مهمترین آنها عبارتند از 

- تدوین مجموعه 11 جلدی از معارف اسلامی در حوزه‌های فلسفی، عرفانی، کلامی و ... برای دانشجویان مقطع کارشناسی توسط اساتید مسلط به‌زبان آلمانی.

- تهیه کتب آموزش اسلام برای کودکان و نوجوانان از 8 تا 18 سال (مجموعاً 5 کتاب) جهت آموزش در مدارس و یا آموزش‌های آخر هفته درمراکز اسلامی. جلد اول این کتاب مراحل تصویرگری را پشت سر می‌گذارد.

- ترجمه و تفسیر مختصر قرآن با بهره مندی از روایات معصومین. این ترجمه درحال‌حاضر به جزء چهارم رسیده است. گفتنی است که از چهل ترجمه کامل یا گزیده قرآن کریم به زبان آلمان، پیروان مکتب اهل بیت (ع) سهمی ندارند.

- ایجاد کرسی شیعه‌شناسی در دانشگاه‌های فرانکفورت و مونستر.

- اعطای جایزه کتاب سال مطالعات اسلامی در حوزه‌های آلمانی زبان (جایزه رومی) که دوره اول آن به انجام رسیده است.

- انجام مقدمات لازم برای ایجاد مدرسه ابتدایی آلمانی با گرایش اسلامی در شهر برلین.

- ترجمه برخی از متون مرجع نظیر تحف العقول، دیوان شمس و تدوین لغت نامه اسلامی فارسی – آلمانی.

- انتشار دو کتاب‌شناسی مرجع با موضوع قرآن و نسخ خطی اسلامی.

- برگزاری کنفرانس‌های علمی و گفتگوهای دینی و انتشار مجموعه مقالات آن توسط ناشرین معتبر آلمانی.

- حمایت از بورس‌های دانشجویی و حمایت از انتشار آثار فاخر اسلامی نظیر «پایان‌نامه فوق دکترا مرحوم پروفسور فلاطوری» و دهها کار کوچک و بزرگ دیگر در این چارچوب ازجمله وظایف تعریف شده برای بنیاد مطالعات اسلامی است.

*باتوجه به اینکه جنابعالی هم در ستاد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و هم در رایزنی‌های فرهنگی ج.ا.ایران مسئولیت داشته‌اید، چرا تفاوت‌ زیادی در عملکرد رایزنان فرهنگی (حتی در یک کشور خاص) وجود دارد. مثلاً آنچه در آلمان انجام شده، سلیقه شما بوده یا مطالبه‌ی ستاد است؟

فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور، یک مجموعه به‌هم پیوسته است که مشتمل بر فعالیت‌های بنیادین، فعالیتهای تکلیفی ستاد و فعالیت‌های متداول است و برای هر یک از این فعالیت‌ها سهمی در بودجه نمایندگی‌ها درنظر گرفته شده است. لذا نمایندگی‌های فرهنگی خارج از کشور در یک چارچوب تعیین شده، برنامه‌های خود را پیشنهاد می‌دهند و در ستاد، برنامه‌ها کنترل می‌شود. ولی این نکته را نباید از نظر دور داشت که رایزنان فرهنگی ربات نیستند و در صحنه عمل، نقش تعیین کننده‌ای دارند و تفاوت‌هایی که در نحوه عملکرد نمایندگی‌های فرهنگی دیده می‏شود از این منظر قابل تفسیر است. واقعیت این است که علیرغم سیاست‌گذاریهای کلان در ستاد، بخش عمده‌ای از تشخیص و یافتن مدل‌های مناسب برای فعالیت‌های فرهنگی در هر کشور برعهده رایزنان فرهنگی است و صد البته تعهد و تخصص رایزنان در این میان نقش تعیین کننده‌ای دارد.

همان‌طور که گفته شد آنچه در آلمان دنبال کردیم، پیاده‌سازی مدلی از فعالیت‌های فرهنگی مبتنی بر ایجاد و حمایت از نهادهای بومی بود. این کار به ماندگاری و اثر بخشی فعالیت‌ها کمک شایانی می‌کند. البته ویژگی کارهای ماندگار، زمان‌بر بودن آنهاست و چنانچه تا به‌ثمر نشستن و مستقل شدن آن حوصله نکنیم، نتیجه مطلوب حاصل نمی‌شود. نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد نوع تعامل ستاد و صف است. برخی مطالبات ستادی می‌توانند رایزنان فرهنگی را به سوی انجام فعالیت‌های زود بازده و کم‌اثرسوق دهد.

نکته دیگر، پرهیز از کارهای بی مطالعه و سلیقه‌ای است. به‌عنوان مثال کار برای معرفی معارف بلند تشیع فقط یک خواست قلبی نبود، بلکه مبتنی بر یک استراتژی تعیین کننده و قابل تحقق در کشور آلمان بود که می‏‌توانست برای هر دو کشور مفید باشد. یا انتخاب کارهای مطالعاتی و فعالیت‌های آکادمیک و تولید متن در فضای سایبری و فضای مکتوب، به‌جای پرداختن به فعالیت‌های تبلیغی و گذری، یک اتفاق نبود، بلکه یک برنامه مطالعه شده بود. پیمودن راه‌های دشوار و بعضاً پرهزینه برای علمی‌تر شدن فعالیتها، راهی ناگزیر برای ثمردهی و تضمین ماندگاری فعالیتها بود که این مسئله به نوبه خود توجیه ستادی را که درگیر کاهش اعتبارات بود، با مشکل روبرو می‌ساخت.

*موانع و مشکلات موجود در این عرصه را چه می‌دانید و چه راه‌کارهایی را برای توسعه و پیشبرد اهداف فرهنگی ج.ا.ایران پیشنهاد می‌کنید؟

پاسخ کوتاه به این سوال کار دشواری است. در دوره‌ای که مسئولیت ستاد تدوین سند توسعه روابط فرهنگی ج. ا. ایران در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را به‌عهده داشتم، ساعت‌ها با همکاران برای مطالعه در این خصوص وقت گذاشتیم.

در این مجال به دو نمونه در مبنا و روش بسنده می‌کنم. برای ارتقاء روابط فرهنگی نظام‌مند و هوشمند اولاً یک قرارگاه مشترک لازم داریم که تقسیم کار مناسبی میان نهادهای فرهنگی مسئول در خارج کشور، فراهم سازد و ثانیاً نیاز به بازتعریف مدل فعالیت‌های فرهنگی در خارج از کشور داریم. سال‌هاست برای ایجاد ثبات و وحدت رویه در فعالیت های فرهنگی خارج از کشور و ساماندهی و سازماندهی به آن از سوی مقامات ارشد نظام خصوصاً شخص مقام معظم رهبری تلاش می‌شود. اساساً فلسفه تشکیل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز همین مسئله بوده است اما «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»! درحال‌حاضر جلسات متعددی برای هم‌افزایی و هم‌فکری در کشور وجود دارد ولی ساختاری که دستگاه‌ها را ملزم به رعایت ضوابط و قواعد تعیین شده نماید، پیش بینی یا عملی نشده است.

در ارتباط با بازتعریف مدل نیز به اشاره عرض کنم که کشورهای توسعه یافته و یا کشورهایی که خود را حامل پیام‌های جهانی می‌دانند، برای فعالیت‌های برون‌مرزی خود مدل شناخته شده‌ای دارند که ما می‌توانیم به‌عنوان روش اتخاذ کنیم. نهادهای فرهنگی بسیاری از کشورها در داخل کشور به وزارت‌خارجه آن کشور اتصال و پیوستگی دارند. به عبارت دیگر در سیاست‌ها و حمایت‌های مالی وابسته به وزارت‌خارجه هستند، ولی وقتی به خارج از کشور می‌روند چهره‌ای مستقل به خود می‌گیرند و بعضاً چهره یک نهاد غیردولتی را به نمایش می‌گذارند؛ نظیر گوته یا بریتیش کانسیل.

اما  در کشور ما، عکس این قاعده عمل می شود. رایزنان فرهنگی ج . ا. ایران تابع سازمانی هستند که سیاست‌های خود را از شورای‌عالی متشکل از نهادهای دولتی و غیردولتی و حتی شخصیت‌های حقوقی مستقل اتخاذ می‌کند و الزاماً به وزارت‌خارجه چسبندگی ندارند، ولی وقتی به خارج کشور می‌روند عنوان رایزنی فرهنگی سفارت ج. ا. ایران را به خود می‌گیرند که امکان بسیاری از فعالیت‌ها را محدود می‌سازد.