بعثت؛ مهندسی مجدد انسان و جهان

بعثت؛ مهندسی مجدد انسان و جهان

فرهنگ > ادبیات - ابوالقاسم حسینجانی:بعثت، برانگیختگی است. انگیزش و تولید انگیزه؛ برای چیزی دیگرشدن و حیاتی دیگر را رقم زدن. کار و راه
فرهنگ > ادبیات - ابوالقاسم حسینجانی:
بعثت، برانگیختگی است. انگیزش و تولید انگیزه؛ برای چیزی دیگرشدن و حیاتی دیگر را رقم زدن. کار و راهکار پیامبر در طرح انسانی/ جهانی.

«بعثت»، بيدارگري و بيداري آوري و آگاهي آفريني ست؛ كه خود او مي گفت: «من يك معلمم و معلم برانگيخته شده ام»! بعثت! يك خيزش و جنبش جهاني ست؛ پروژه اي كه پروسه پردامنه و جريان ساز و توسعه مند و تعميق شونده را كليد مي زند. بعثت، يك مناسبت نيست، يك «تناسب»آفريني ست. بعثت آمده است كه از زنده بگوري استعدادهاي انساني/ الهي پيشگيري كند. بعثت آمده است كه آزادي و آگاهي و آزادگزيني را، جايگزين اجبار و اكراه و انحصارطلبي كند. بعثت آمده است كه كتاب و نوشتن و خواندن را، در زندگي هاي مكرر و تكراري درجازدن ها، به ميدان بياورد و نگذارد كه جهل و جاهليت و نفهمي و بيشعوري هاي متداول، حيات و حركت و هستي مردمان را نشخوار كنند!...

بعثت، دوباره سازي است: بازآفريني و مهندسي مجدد انسان و جهان. با زيربنايي ترين آغازيدن و دوباره شدن انسان. با «خواندن» و «خلاقيت» و «آگاه شدن» و «قلم زدن»: (اقرا باسم ربك الذي خلق/ خلق الانسان من علق/ اقرا و ربك الاكرم/ الذين علم بالقلم/ علم الانسان ما لم يعلم...) »/[قرآن: سوره علق، آيه: 1 تا5] «بخوان» به نام پروردگارت كه آفريدگار است/ آفريدگار انسان، از تنگناي و تعلق«علق»/ بخوان و بدان كه پروردگارت، از هر كريمي كريم تر است/ همان كه با «قلم» آموزش داد/ هرچه كه «انسان» نمي دانست، به او آموخت...

بعثت، بيدارگري و «احياگري»ست. «تولدي ديگر» در فضايي از تغيير و تحول و «تصميم»: (يا ايهاالذين آمنوا استجيبوالله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم! [قرآن: سوره انفال، آيه24] هان، اي مومنان! پاسخگوي خدا و پيامبر باشيد؛ آنگاه كه فرامي خوانندتان، به هر آن چيزي كه احياي تان مي كند!

«رسالت پيامبر»، آزادسازي و رهايي كامل آدم هاست: (و يصنع عنهم اصرهم، والاغلال التي كانت عليهم...[قرآن: سوره اعراف، آيه157] او بارهاي گران را، از دوش شان برمي دارد و بند و زنجير از دست و پاي شان برمي گيرد...

تا انسان آزاد نشود، هيچ خاكي را نمي شود آزاد كرد. تنها آنهايي مي توانند بند از پاي خاك برگيرند، كه خود پاي در بند خاك نداشته باشند... حكايت آزادي و آزادسازي جهان، حكايت طرح انسان رهايي يافته، براي همگاني كردن عمليات آزادسازي و مهندسي مجدد حركت و حيات مردمي است.

با منطق هاي «زمينگير» نمي شود از عهده آزادسازي منطقه هاي به گل نشسته و در بند برآمد! زندگي، تداوم «آگاهي» است و هيچ آدمي زاده اي حق ندارد خويشتن را، در دام و لانه و حلقه هاي ندانم كاري و سردرگمي هاي جهل و خرافه و گزافه هاي فريباي عواميگري و ناآگاهي، درگير و دلگير و زمينگير سازد! بعثت، مديريت بحران جهاني است.

مديريت چالش ها؛ به مثابه تنها راه، براي كشف و خلق چاره گري ها. زندگي آدمي زادگان، در پيچ و تاب هاي كوره راهان و فراز و فرودهاي بحراني جهان، آميزه اي از چالش ها و چاره هاست كه نه بايد، ساده لوحانه، همه چيز را آرام و دلخواه و مطلوب انگاشت و نه، بدبينانه و مغرضانه، همه چيز را ناپسند و نامطلوب و جانكاه پنداشت. زندگي، در نهاد جريان دار و ناآرام و جست وجوگرانه جهان، يك مديريت بحران است كه اگر مهارت و مديريت آن را بلد بوديم، به راحتي، از دل و درون چالش ها- هم- مي توانستيم راه حل هاي چاره جويانه را كشف و استخراج كنيم...

آزادسازي و مهندسي مجدد انسان و جهان، چيزي جز تغيير و تحول نگرش ها و تمركز بر استعدادهاي ناپيداكرانه و متكامل خدايي آدميان نيست و اين انگيزه و انگيزش پايدار و پرشكوه و بالنده، همان رسالت پيامبرانه اي است كه «بعثت» بر دوش مي كشد: بيداري گري و احياگري و انگيختن، برانگيختن و در فرآيند «انگيزه» دادن و «سرزنده »كردن زنده هاي معمولي!...

  • شاعر ، نويسنده و نماينده اسبق مجلس