در گرانیگاه سنت و نوگرایی

در گرانیگاه سنت و نوگرایی

خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: بیست و هشتمین شب شاعر ویژه سیدعلی موسوی گرمارودی است. به همین جهت حمید شکارسری این یادداشت را در اختیار خبرگزاری فا
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: بیست و هشتمین شب شاعر ویژه سیدعلی موسوی گرمارودی است. به همین جهت حمید شکارسری این یادداشت را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است

***

وقتی پنج ساله بودم / و پدرم پشت مدرسه ی فیضیه / با نشتر دلاکان خون می بارید / و خون او تپه های کناررود شور قم را رنگین می کرد / ای شعر ! / من تو را دیدم / که در خون پدرم بر تپه می لغزی بر خاک / تنها صدای پاک اذان / این کابوس واقعی را می آشفت

«علی موسوی گرمارودی» در برش های متعددی از شعر بلند «ای شعر» که به عنوان مقدمه در ابتدای کتاب «خط خون» درج شده است اولا شعر را گریزناپذیر و به تعبیری شاعرانه موروثی، خونی و ژنی می داند و ثانیا برای شعر، رسالت و تعهدی قایل است که آن را از فرمالیسمی یله در شکل محض رها می کند. این ها را بگذارید کنار بحث معروف جوشش و کوشش در شعر که ایشان معتقد به سهم پنجاه پنجاه جوشش و کوشش در شعرند، آنگاه با شاعری روبرو می شوید که به خاطر باورهای دینی و انقلابی اش در دهه های چهل و پنجاه، پتانسیل نوگرایی در شعر معاصر را به تمامی داراست.

اشعار نو در کارنامه شعری استاد «علی موسوی گرمارودی» در واقع قله محسوب می شوند چرا که درخشان ترین رگه های سرایش مدرن، عینی گرا و جزءنگر را می توان در آنها یافت و در عین حال آنها را از نظر فرم و نوع بیان از آثار پیشرو زمان خود دانست. با این همه، محتواگرایی و آن هم تمایلی آشکار به عرصات دینی و انقلابی را می توان مهم ترین مشخصه شعری ایشان دانست. عرصه ای که در آن روح حماسی موج می زند و حتی به تغزل و سوگ رنگی از ستیهندگی می دهد :

تو مرکز وفوری/ کشت های ما از تو سبز/ پستان های ما از تو پرشیر است/ تو مدار نعمتی/ سیبستانهامان/ سرخی چهره را/ از زردی به ی تو وام دارند/ و گنبد تو/ تنها و آخرین آشتی ما/ با زر است/ هر چند اگر/ فریب زراندوزان تاریخ باشد

و چه هماهنگی شگفتی است میان زبان خراسانی «گرمارودی» با آن سختگی و نتراشیدگی با مفاهیم شعرهای حماسی اش:

مرا می توانی / چون مهربانی تا کنی / و در کوچکترین جیب خود بگذاری / پا به پای من بیا / راهی می شویم / تا ناکجای هر آرزو / پشت به پشت من بده / راه پنهان خنجرهای کینه را / می بندیم / روبروی من بنشین / تا عشق را در میان بگیریم

با چنین آرکاییسم زبانی که در این شعر دیده می شود مخاطب گمان می برد که دایره واژگانی شعر استاد باید محدود به دوران قدیم باشد و لاجرم شعر باید ساختاری سمبلیک همچون شعر سنتی فارسی باشد اما درست برعکس! اولا نه تنها شعر ایشان از واژگانی امروزین تهی نیست بلکه اتفاقا پر است از کلماتی که روساخت شعر را نیز مدرن می کنند. ثانیا در ژرف ساخت با فاصله گیری از نشانه ها و نمادهای کهنه فضایی کاملا روزمره ایجاد می کند:

چه خوب بود : / سپیده نیز می گریست / تا از دل ابر / آگاه می شد / سنگینی تمام شن های آفریقا در توبره ی رنج / بر گرده ی من است / ... / کاش / ماهی آزاد / به خشکی پا می گشاد / و به میهمانی سگ های آواره / - در مزبله ها - / می رفت / سنگینی کیسه های سم / - در انبارهای شهرداری - / بر گرده ی من است

در نهایت باید به تجربه ی غنی این شاعر در سرایش اشعار سنتی و تاثیر آن بر به کارگیری دقیق تر و سختگیرانه تر کلمات در ساختاری آزاد اشاره کرد . همان عاملی که جوشش و کوشش شاعرانه را در شاعری «علی موسوی گرمارودی» نهادینه ساخته است .

انتهای پیام/و

http://fna.ir/USTLAG