روایت مددکار داوطلب مبتلا به سرطان
اجتماع > اجتماعی - همشهری آنلاین:مددکار داوطلب موسسه خیریه ای که مبتلا به سرطان بود، معتقد است ابتلا به سرطان باعث شده تا هاجتماع > اجتماعی - همشهری آنلاین:
مددکار داوطلب موسسه خیریه ای که مبتلا به سرطان بود، معتقد است ابتلا به سرطان باعث شده تا هر چه بهتر شرایط کودکان را درک کند.
به گزارش مهر، شهلا دانش خواه بازنشسته آموزش Ùˆ پرورش است. Û·Û° بهار را سپری کرده است Ùˆ عاشق کودکان «Ù…ØÚ©» است Ùˆ معتقد است ابتلا به سرطان باعث شده تا هر Ú†Ù‡ بهتر شرایط کودکان را درک کند Ùˆ بهبودی خودش را ناشی از دعای کودکان Ù…ÛŒ داند.
با این مددکار داوطلب به Ú¯Ùتگو نشستیم Ùˆ از آشنایی او با Ù…ØÚ© Ùˆ همچنین، بیماری اش پرسیدیم.
او در ابتدای این مصاØبه آرزو Ù…ÛŒ کند بدون نیاز به Ú©Ù…Ú© دیگران، تا آخرین روز زندگی در خدمت کودکان مبتلا به سرطان باشد.
دانش خواه از Øمایت موسسه Ù…ØÚ© از بیش از Û²Ûµ هزار کودک مبتلا به سرطان در طول Û²Ûµ سال Ùعالیت این موسسه خیریه Ù…ÛŒ گوید Ùˆ امیدوار است روزی برسد Ú©Ù‡ جهان با سرطان خداØاÙظی کند.
*Ú†Ù‡ زمانی با Ù…ØÚ© آشنا شدید؟
سال Û·Û´ وقتی از آموزش Ùˆ پرورش بازنشسته شدم، دلم Ù…ÛŒ خواست کاری انجام دهم تا برای جامعه Ùˆ هموطنانم Ù…Ùید باشم. Ù…ÛŒ خواستم به خلق خدا خدمت کنم. دوستانم معتقد بودند کار Ùرهنگی هم خدمت است منتها من چون Øقوق از این کار دریاÙت Ù…ÛŒ کردم، به دلم نمی نشست. به همین خاطر Û² ماه پس از بازنشستگی در خیریه سالمندانی Ú©Ù‡ نزدیک خانهام هست ثبتنام کردم Ùˆ Ù‡Ùتهای Û² بار به آنها سر میزدم Ùˆ به کارهایشان رسیدگی میکردم. تا اینکه دخترم Ú©Ù‡ از داوطلبان Ù…ØÚ© بود Ùˆ از علاقه من نسبت به بچهها با خبر بود، از من خواست به Ù…ØÚ© بیایم. اوایل از دیدن کودکان مبتلا به سرطان ناراØت Ù…ÛŒ شدم اما با خودم Ùکر کردم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ خدمتی بهتر از این کار. همین شد Ú©Ù‡ از سال Û·Û¶ Ùعالیتام را در Ù…ØÚ© آغاز کردم.
*در Ù…ØÚ© Ú†Ù‡ کار Ù…ÛŒ کنید؟
من از مددکاران داوطلب Ù…ØÚ© هستم. مددکاران داوطلب برای سهولت در ارائه خدمات Øمایتی Ùˆ رÙاهی به خانوادهها Ùˆ کودکان مبتلا به سرطان Ùˆ ارتقای Ú©ÛŒÙیت زندگی آنها در بیمارستانهای دولتی Ùˆ دانشگاهی Ú©Ù‡ بخش خون Ùˆ آنکولوژی آنها Ùعال است، مستقرند. Øدود Û±Û¶ سال مددکار داوطلب مرکز طبی کودکان بودم. برای این کار Ú©Ù„ÛŒ آموزش دیدیم. راهش دور بود. اطراÙیان با توجه به سنم از من میخواستند Ú©Ù‡ بیمارستان نزدیکتری انتخاب کنم. منتها معتقد بودم هر Ú†Ù‡ راه دورتر لذت Ùˆ اجر کار بیشتر است. تا زمانی Ú©Ù‡ خودم به سرطان مبتلا شدم در مرکز طبی کار میکردم. پس از بهبودی، مدیر خدمات Øمایتی Ù…ØÚ© از من خواستند Ú©Ù‡ در دÙتر مددکاری Ù…ØÚ© در دارآباد Ùعالیت داشته باشم Ùˆ دیگر به بیمارستان نروم. اما هر کاری Ú©Ù‡ از دستم بربیاد Ùˆ به من رجوع شود، انجام میدهم.
*چگونه مددکار داوطلب شدید؟
Ù…ØÚ© برای ما دورههای آموزشی بسیاری گذاشت. Ù†Øوه ارتباط با کودک Ùˆ خانواده را آموزش دادند. مباØØ« روانشناسی در Øوزه کودکان مبتلا به سرطان را یادآور شدند. به ما یاد دادند Ú©Ù‡ اولین ارتباط با بیمار، ارتباط دیداری است. کودک Ùˆ خانواده از چشمان ما امید، زندگی Ùˆ عشق را دریاÙت میکند. خانوادهها وقتی به ما مراجعه میکنند علاوه بر خدمات Øمایتی از ما امید میخواهند.
*کار داوطلبانه در موسسه خیریه Ú†Ù‡ تÙاوتی با کار قبلی شما دارد؟
در شرایط اجتماعی کنونی میزان استرس بسیار بالاست Ùˆ به نظر من بهترین آرامش روØÛŒ در این شرایط Ùعالیت خیرخواهانه است. من یک معلم معنوی داشتم Ú©Ù‡ میگÙت هر کار خیری Ú©Ù‡ شما انجام میدهید در عالم بالا تصویب شده است، پس خدا به ما لط٠کرده Ú©Ù‡ در خدمت کودکان مبتلا به سرطان باشیم. وقتی من پایم را در Ù…ØÚ© میگذارم آرامش روØÛŒ Ùˆ روانی چندبرابری به دست میآورم. از طر٠دیگر کودکان Ù…ØÚ©ØŒ کودکان معصومی هستند Ú©Ù‡ با بیماری سرطان دست Ùˆ پنجه نرم میکنند. میدانید بسیاری از خانوادهها در بیمارستان طبی کودکان به من میگÙتند اگر Ù…ØÚ© نبود ما اصلا نمیتوانستیم از پس هزینههای درمان Ùرزندمان برآییم. راست هم میگویند. هزینه درمان سرطان بسیار بالاست. هزینه رÙت Ùˆ آمد خیلی زیاد است. خانوادهها Ù…ØÚ© را دعا میکنند Ùˆ Ú†Ù‡ نعمتی بالاتر از این Ú©Ù‡ برای این کودکان Ù…Ùید هستم. Ù…ØÚ© Ø±ÙˆØ Ù…Ù† است. من با خدا معامله کردم Ùˆ Ú†Ù‡ معاملهای بهتر از معامله با خدا.
*چگونه از بیماری خودتان با خبر شدید؟
مدتی بود Ú©Ù‡ علائم بیماری را Øس میکردم Ùˆ همین باعث شد Ú©Ù‡ با اصرار دخترانم آزمایشهای تشخیصی انجام دهم. همان جا به من Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ باید به متخصص Ø¬Ø±Ø§Ø Ù…Ø±Ø§Ø¬Ø¹Ù‡ کنم. باور کنید وقتی به من Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ مبتلا به سرطان هستم، انگار Ú©Ù‡ خبر سرماخوردگی به من داده باشند. برایم خیلی راØت Ùˆ قابل هضم بود. هر Ú†Ù‡ باشد من Û±Û¶ سال بود Ú©Ù‡ با کودکان مبتلا به سرطان معاشرت داشتم.
*یعنی Øضور در Ù…ØÚ© این پذیرش را برای شما به وجود آورده بود؟
بله. من کودک Û±Ûµ روزهای را دیده بودم Ú©Ù‡ به این بیماری مبتلا است. نوجوانان را دیده بودم. اکثرشان هم خوب میشدند. من در جریان این بیماری بودم Ùˆ در کنار خانوادهها زندگی کرده بودم. از Ú†Ù‡ چیزی باید میترسیدم. من Øتی از خدا نپرسیدم چرا من. خدا Ù…ÛŒ دانست Ú©Ù‡ من چقدر کودکان را دوست داشتم، با بیماری سرطان باعث شد Ú©Ù‡ این بیماری را Øس کنم Ùˆ با پوست Ùˆ گوشتم درد آنها را بÙهمم. من در Ù…ØÚ© آموختم Ú©Ù‡ بیماری سرطان میتواند برای هر کسی اتÙاق بیÙتد Ùˆ همچنین باور داشتم Ú©Ù‡ سرطان درمانپذیر است. من میدانستم شیمیدرمانی خیلی سخت است. اما لمس نکرده بودم. در مدت شیمیدرمانی Øتی از آب هم بدم میآمد. نمیتوانستم از جایم بلند شوم. در تمام این مدت به کودکان Ù…ØÚ© Ùکر میکردم Ùˆ برای سلامتیشان دعا میکردم. هر Ú†Ù‡ باشد من شیرینی Ùˆ تلخی زندگی را چشیدهام. اما کودکان Ù…ØÚ©ØŒ هنوز ابتدای زندگی شان هستند.
*در زمان مددکاری Øال Ùˆ هوایتان با کودکان مبتلا به سرطان چگونه بود؟
من Û³ دختر Ùˆ Û² نوه دارم. وقتی کودکان را Ù…ÛŒ دیدم Ùˆ در آغوش Ù…ÛŒ گرÙتم، همان Øسی را داشتم Ú©Ù‡ به نوهام دارم. وقتی خبر بهبودی شان را میشنیدم، به اندازه خانوادهشان خوشØال Ù…ÛŒ شدم. ما با کودکان زندگی کردیم.
*یک خاطره بگویید
یک روز در مرکز طبی سند Ù…ÛŒ نوشتم. خانمی را دیدم Ú©Ù‡ با Ùرزندش در اتاق ایستاده است. از مادر خواستم تا کارت درمان Ùرزندش را برای تشکیل پرونده بدهد. خندید Ùˆ Ú¯Ùت من خودم کودک مبتلا به سرطان بودم Ú©Ù‡ الان بهبود یاÙتم. آمدهام تا از خدمات Øمایتی Ù…ØÚ© برای ادامه تØصیل استÙاده کنم.
*Øر٠پایانی
به همه میگویم Ù…ØÚ© برای Øمایت از کودکان همواره به Ú©Ù…Ú© مردم نیاز دارد. Ú©Ù„ هزینههای Ù…ØÚ© از Øمایت مردم است. مردم ما اÙراد دانایی هستند. Ù…ØÚ© آمار Ùˆ ارقام را صادقانه میگوید Ùˆ باعث اعتماد مردم میشود. اگر مردم خیالشان راØت نباشد، Ú©Ù…Ú© نمی کنند Ùˆ دیگران را به Ú©Ù…Ú© ترغیب نمی کنند. مردم وقتی Øقیقت را میشنوند، ما را میپذیرند، اعتماد میکنند Ùˆ هیچ وقت تنهایمان نمیگذارند. از مردم میخواهم همچنان در کنار کودکان مبتلا به سرطان باشند.